دانلود رمان بهشت زیر پای همه مادران است از ف صفایی فرد (دنیا) بصورت pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.20novel.com
نازآفرین دختری که زیر سایهی سنگین اشتباه یک شخص زندگی میکند؛ شخصی که هیچوقت از زندگیش قابل پاک شدن نیست؛ شخصی به اسم مادر.
دانلود رمان بهشت زیر پای همه مادران است از ف صفایی فرد (دنیا) بدون سانسور
دانلود رمان ظالم و زیبا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گیتی درست زمانی که باید از مادر شدن شاد باشد، با شنیدن یک حقیقت تلخ از زبان محمد همسرش در برزخ احساساتش اسیر میشود. بعد از گذشت چندین سال، وقتی که نازگلش یک نوجوان است، خیانت همسرش، آن حقیقت پنهان در دلش، به بدترین شکل ممکن وارد زندگیش میشود. گیتی که همهی این سالها خواسته ها و علایق همسر و دخترش را بر خواستههای خودش مقدم می دانست تصمیم میگیرد برای خوب شدن حالش قدمی اساسی بردارد..
دانلود رمان find me به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گیتی درست زمانی که باید از مادر شدن شاد باشد، با شنیدن یک حقیقت تلخ از زبان محمد همسرش در برزخ احساساتش اسیر میشود. بعد از گذشت چندین سال، وقتی که نازگلش یک نوجوان است، خیانت همسرش، آن حقیقت پنهان در دلش، به بدترین شکل ممکن وارد زندگیش میشود. گیتی که همهی این سالها خواسته ها و علایق همسر و دخترش را بر خواستههای خودش مقدم می دانست تصمیم میگیرد برای خوب شدن حالش قدمی اساسی بردارد..
دانلود رمان بنفش ترین سکوت ممکن اثر ف صفایی فرد (دنیا) بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20novel.com
بهارین پنج سال پیش از راز بزرگی در زندگی عارف؛ نابغه برنامه نویسی کامپیوتر؛ بطور اتفاقی مطلع شده که ل از آن راز اطلاعی ندارد. حالا بهارین با نام مستعار ریحانه، بعنوان نویسنده عضو سایت انجمن نویسندگان شده تا راز رو به گوش عارف برسونه تا بتونه کمکش کنه.. بهارین به عارف نزدیک میشه ولی….
دانلود رمان بنفش ترین سکوت ممکن از ف صفایی فرد (دنیا) بصورت رایگان
دانلود رمان شهر بازی اثر ف صفایی فرد (allium) بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20novel.com
این دنیا مثله شهربازی میمونه ، یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن ، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و حتی به اونهایی که بد حالن نگاه هم نمی کنن .
دختر قصه ی ما تو این شهربازی بازیچه ی دست مردان مهم و عزیز زندگیش میشه و تو همین بازی ها کم کم بزرگ میشه …
پایان خوش
دانلود رمان میکنمت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
من نوه ی جهانگیرخان فرهمند، رئیس کارخانه ی نساجی معروف را به دنیا آورده بودم. اما هیچکس اطلاعی نداشت!
تا اینکه دست سرنوشت پدر و دختر را مقابل هم قرار داد. او نباید می فهمید رزا دختر اوست، اما شباهت دخترم با او غیر قابل انکار است! دختر چهار ساله ام دل و دین پدرش را برد و قلبش را تسخیر کرد!
محمد فرهمند! شاید دل دخترم را برده باشد اما من هرگز دیگر به او شانس دوباره ای نخواهم داد! این عشق را خودم با دست خودم به خاک سپردم
این رمان فقط برای معرفی میباشد
شماره پشتیبانی : 09170366695
###
دانلود رمان شهرزاد اثر مریم جلالی pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20 رمان
دانلود رمان شهرزاد اثر مریم جلالی pdf
هم اکنون رمان بینظیر را هم اکنون بصورت رایگان
شهراد پسر جذاب، پولدار و البته انحصارطلبیه که سالهاست عاشق ممنوعه زندگیش شده، دختری دلبر و شیطون به نام شهرزاد که همخونه اش هست و همه حتی خود اون دختر فکر می کنند خواهر و برادر هستند، شهراد به دلیل اینکه شهرزاد نمی دونه نسبتش باهاش چیزی به جز اونیه که تو شناسنامه هاشون نوشتن، برخلاف اینکه قلبش رو بهش بدجور باخته و تموم ذهنش رو پر کرده اما مجبور به حفظ ظاهر شده، اما مابین آموزش های پیانو و گیتاری که شهراد به شهرزاد میده، یه جایی افسار این عشق از دستش میره و باعث میشه زیر قول و قرارش بزنه و پرده از یک راز بزرگ برداره و بره سراغ شهرزاد تا …
گوشه ای از رمان شهرزاد اثر مریم جلالی :
زندگی کلاف پیچیده و سردرگمی است … نه به دنیا آمدنمان دست خودمان هست و نه از دنیا رفتنمان و من معتقدم و نه حتی عاشق شدنمان … چون حتی اگر نخواهی هم اتفاق می افتد … آن هم جایی که اصلا طالبش نیستی و بعد آنقدر در دامش اسیر می شوی که خلاصی از آن ممکن نیست … دستم را روی پشتی مبل تکیه دادم و نگاهی به ساعت مچی ام انداختم … جرعه ای آب، از جام در دستم نوشیدم
دلم می خواست زودتر از اتاقت بیرون بیایی تا تو را ببینم … دلم داشت برای دیدنت پر می کشید … کلافه با نوک کفشم روی زمین ضرب گرفتم و شروع به شمارش ثانیه ها کردم … صدای موسیقی که از طبقه پایین می آمد نشان از حضور مهمان ها داشت و من نمی خواستم تا تو را ندیده ام، پایین بروم … با دیدن لیلا که از اتاقت بیرون آمد، نفس حبس شده ام را بیرون دادم … این نشان می داد که تو هم به زودی بیرون می آیی
لیلا آرایشگری بود که هر وقت تو یا مامان نیاز به آرایش در خانه داشتید، به خانه می آمد … الحق که کارش هم خوب و بی نقص و مناسب با سن اما با آخرین مدل های روز بود … چون در تیررس نگاهش نبودم مرا ندید و از پله ها پایین رفت و من هم چیزی نگفتم … چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که در اتاقت باز شد و تو با صد ناز و کرشمه بیرون آمدی … با قدم هایی به مثال مد های شوی لباس، به سمت پله های مارپیچ سفیدی که به سمت طبقه پایین می رفت، رفتی …
دانلود رمان شهرزاد اثر مریم جلالی
دانلود رمان طعم تلخ دروغ اثر ملیحه بخشی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.20novel.com
رمان جذاب و زیبا از ملیحه بخشی نویسنده جویای نام ایرانی که رمان های ارزنده ای را در خدمت دوستداران ادب فارسی قرار داده است شامل این رمان جذاب با نام طعم تلخ دروغ کتابی در ژانر عاشقانه و رازآلود که شما را کاملا به خود جذب میکند
با بیست رمان باشید
پسر داستان عاشق یک دختر میشه و میاد خواستگاری و ازدواج میکنن بعد از چند مدت رفتار پسر داستان عوض میشه و دختر داستان رو طلاق میده و بعدا دختر داستان میفهمه شوهرش بهش دروغ گفته و این طلاق یک راز داشته …
خلاصه رمان طعم تلخ دروغ اثر ملیحه بخشی :
صدای دلفریب مرد عجول زندگی آینده ام بود که بی پروا مقابل بابا و مامان ملکا خطابم می کرد نگاهم میان حجم عمیق نگاهش غرق شد و لب از لب وا نکردم صدای دلفریب مرد عجول زندگی آینده ام بود که بی پروا مقابل بابا و مامان ملکا خطابم می کرد … نگاهم میان حجم عمیق نگاهش غرق شد و لب از لب وا نکردم
این خواسته ی دل و عقل و احساس منه لبشرا با زبان تر کرد و نفسش را بیرون فرستاد هیچ اجباری توش نیست … اگه تو یک درصد هم راضی نباشی من دندون رو جگر می ذارم و منتظر اُکی تو می مونم … نگاهش به جان کندن از نگاهم کنده شد … فقط یک کلمه بگو فردا بریم برای کارهای آزمایش خون یا نریم نگاهم به چشمهای مامان و بابا کشیده شد
انگار لبخند می زد نگاهشان ، بابا دستش را روی کتفم محکم فشرد و با نگاهش تردیدم را به صفر رساند ، نگاه تایید وارش از قید حیا داشتن در این مورد آزادم می کرد لب گزیدم و با قلبی که داشت از پی تبش های وحشیانه اش به بیرون از دهانم می افتاد ؛ لب زدم بریم نفسی که توی سینه اش در بند بود را با شدت آزاد کرد که تکان سینه اش از نظرم پنهان نماند
دیده اش پر ستاره شد و شب ستاره باران چشمانش را تقدیم دل و قلب من کرد ، با تکان آرام سرش لبهایش را به تکان خوردن واداشت ممنون و نگاه سپاس گذاریش سمت چهره ی بابا و مامان کشیده شد … خیلی ممنون واز روی مبل بلند شد و با هیجانی که بین لحن کلامش پیچیده بود بریده بریده گفت …