دانلود رمان شهرزاد اثر مریم جلالی pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20 رمان
دانلود رمان شهرزاد اثر مریم جلالی pdf
هم اکنون رمان بینظیر را هم اکنون بصورت رایگان
شهراد پسر جذاب، پولدار و البته انحصارطلبیه که سالهاست عاشق ممنوعه زندگیش شده، دختری دلبر و شیطون به نام شهرزاد که همخونه اش هست و همه حتی خود اون دختر فکر می کنند خواهر و برادر هستند، شهراد به دلیل اینکه شهرزاد نمی دونه نسبتش باهاش چیزی به جز اونیه که تو شناسنامه هاشون نوشتن، برخلاف اینکه قلبش رو بهش بدجور باخته و تموم ذهنش رو پر کرده اما مجبور به حفظ ظاهر شده، اما مابین آموزش های پیانو و گیتاری که شهراد به شهرزاد میده، یه جایی افسار این عشق از دستش میره و باعث میشه زیر قول و قرارش بزنه و پرده از یک راز بزرگ برداره و بره سراغ شهرزاد تا …
گوشه ای از رمان شهرزاد اثر مریم جلالی :
زندگی کلاف پیچیده و سردرگمی است … نه به دنیا آمدنمان دست خودمان هست و نه از دنیا رفتنمان و من معتقدم و نه حتی عاشق شدنمان … چون حتی اگر نخواهی هم اتفاق می افتد … آن هم جایی که اصلا طالبش نیستی و بعد آنقدر در دامش اسیر می شوی که خلاصی از آن ممکن نیست … دستم را روی پشتی مبل تکیه دادم و نگاهی به ساعت مچی ام انداختم … جرعه ای آب، از جام در دستم نوشیدم
دلم می خواست زودتر از اتاقت بیرون بیایی تا تو را ببینم … دلم داشت برای دیدنت پر می کشید … کلافه با نوک کفشم روی زمین ضرب گرفتم و شروع به شمارش ثانیه ها کردم … صدای موسیقی که از طبقه پایین می آمد نشان از حضور مهمان ها داشت و من نمی خواستم تا تو را ندیده ام، پایین بروم … با دیدن لیلا که از اتاقت بیرون آمد، نفس حبس شده ام را بیرون دادم … این نشان می داد که تو هم به زودی بیرون می آیی
لیلا آرایشگری بود که هر وقت تو یا مامان نیاز به آرایش در خانه داشتید، به خانه می آمد … الحق که کارش هم خوب و بی نقص و مناسب با سن اما با آخرین مدل های روز بود … چون در تیررس نگاهش نبودم مرا ندید و از پله ها پایین رفت و من هم چیزی نگفتم … چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که در اتاقت باز شد و تو با صد ناز و کرشمه بیرون آمدی … با قدم هایی به مثال مد های شوی لباس، به سمت پله های مارپیچ سفیدی که به سمت طبقه پایین می رفت، رفتی …
دانلود رمان شهرزاد اثر مریم جلالی
دانلود رمان طعم تلخ دروغ اثر ملیحه بخشی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.20novel.com
رمان جذاب و زیبا از ملیحه بخشی نویسنده جویای نام ایرانی که رمان های ارزنده ای را در خدمت دوستداران ادب فارسی قرار داده است شامل این رمان جذاب با نام طعم تلخ دروغ کتابی در ژانر عاشقانه و رازآلود که شما را کاملا به خود جذب میکند
با بیست رمان باشید
پسر داستان عاشق یک دختر میشه و میاد خواستگاری و ازدواج میکنن بعد از چند مدت رفتار پسر داستان عوض میشه و دختر داستان رو طلاق میده و بعدا دختر داستان میفهمه شوهرش بهش دروغ گفته و این طلاق یک راز داشته …
خلاصه رمان طعم تلخ دروغ اثر ملیحه بخشی :
صدای دلفریب مرد عجول زندگی آینده ام بود که بی پروا مقابل بابا و مامان ملکا خطابم می کرد نگاهم میان حجم عمیق نگاهش غرق شد و لب از لب وا نکردم صدای دلفریب مرد عجول زندگی آینده ام بود که بی پروا مقابل بابا و مامان ملکا خطابم می کرد … نگاهم میان حجم عمیق نگاهش غرق شد و لب از لب وا نکردم
این خواسته ی دل و عقل و احساس منه لبشرا با زبان تر کرد و نفسش را بیرون فرستاد هیچ اجباری توش نیست … اگه تو یک درصد هم راضی نباشی من دندون رو جگر می ذارم و منتظر اُکی تو می مونم … نگاهش به جان کندن از نگاهم کنده شد … فقط یک کلمه بگو فردا بریم برای کارهای آزمایش خون یا نریم نگاهم به چشمهای مامان و بابا کشیده شد
انگار لبخند می زد نگاهشان ، بابا دستش را روی کتفم محکم فشرد و با نگاهش تردیدم را به صفر رساند ، نگاه تایید وارش از قید حیا داشتن در این مورد آزادم می کرد لب گزیدم و با قلبی که داشت از پی تبش های وحشیانه اش به بیرون از دهانم می افتاد ؛ لب زدم بریم نفسی که توی سینه اش در بند بود را با شدت آزاد کرد که تکان سینه اش از نظرم پنهان نماند
دیده اش پر ستاره شد و شب ستاره باران چشمانش را تقدیم دل و قلب من کرد ، با تکان آرام سرش لبهایش را به تکان خوردن واداشت ممنون و نگاه سپاس گذاریش سمت چهره ی بابا و مامان کشیده شد … خیلی ممنون واز روی مبل بلند شد و با هیجانی که بین لحن کلامش پیچیده بود بریده بریده گفت …
دانلود رمان زنهار به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20 رمان
دانلود رمان زنهار نوشته محدثه رجبی
دست لرزانم را روی دستگیره قدیمی گذاشتم، فشـار کوچکی کافی بود تا در با صدایی باز شود، چشمهایم در محیط قدیمی کافه چرخید، به دنبالش بودم اما خوب میدانستم که هرچقدر جست و جو کنم، او دست نیافتنیتر میشود، آب دهانم را به سخـتی پاییـن دادم، سعی داشتم قدمی به سمت جلو بـردارم اما قدمهایم سـنگینی میکردند، مثل همیشه تـوانی در پاهایم حس نمیکردم، اولین بار نبود اما همیشه درست مثل اولیـن بار بود، همانقدر مضطرب، آشفته حال …
گوشه ای از رمان زنهار زنهار نوشته محدثه رجبی :
به سختی پایم را از چهار چوب در داخل گذاشتم و روی پارکت های چوبی ایستادم. به سمت میز کنج کافه رفتم و جاگیر شدم. انگشت های یخ زده ام را روی چوب سرد میز گذاشتم. حتی انگشت های پایم هم درون نیم بوت های چرم از سرما یخ زده بودند. اینجا هیچ وقت تا این اندازه سرد نبود. شاید هم دمای هوای داخلی مثل اکثر اوقات گرم بود. ولی من سرما به بند بند سلول هایم نفوذ کرده بود. تنم را به لرز انداخته بود.
دست زیر چانه ام زدم. به منظره کاملا سفیدپوش بیرون کافه خیره شدم. درخت رو به روی کافه، لخت از برگ رها شده بود. شاخه هایش مملو از برف های تازه بودند. باد ریزی هر از گاهی برف ها را روی زمین می ریخت. آهی کشیدم. چه تقدیری برایم رقم زد خداوند! دانه دانه های برف آرام روی زمین افتادند. شیشه بخار گرفت. من با انگشت اشاره لرزانم حرف اول اسمش را همانجایی حک کردم که خودش انجام داده بود.
موزیکی آرام در محیط کافه پخش شد و پسری کنارم ایستاد:
– امروز هم چیزی سفارش نمی دید؟
سری تکان دادم و گفتم:
– نه! پول میز رو حساب می کنم.
بی حرف از کنارم رد شد. سر برگرداندم. چشمم به پنجره افتاد. خبری از نوشته ام نبود. خیلی زود حرف انگلیسی اسمش بخار گرفت و ناپدید شد. درست مثل خودش!
دانلود رمان تاو نهان از مریم روح پرور بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20 رمان
دانلود رمان تاو نهان نوشته مریم روح پرور pdf
رمان تاو نهان نوشته ای بسیار شامخ از مریم روح پرور نویسنده جوان و پر استعداد ایرانی میباشد که در ژانر عاشقانه اجرا میشود نکته قابل توجه این رمان این است که این رمان اقتباسی از واقعیت زندگی شخصی بعضی از افراد بوده که با تغییر نام در رمان قرار گرفته اند ، زندگی ما همه یک رمان میباشد که از زمان تولد تا لحظه مرگ در حال اجراست با ما باشید با این رمان جذاب
بیست رمان مرجع دانلود رمان های جدید
داستان زندگی شخصی منحصر به فرد با خلق و خوی خاص به نام پندار فروتن که برای مادرش احترام زیادی قائل است، در اثر ورشکستگی عظیم کارخانه، تمام اطرافیانش او را تنها می گذارند، اما با پشتکار فراوان کارخانه را به رونق می رساند، اما زندگی درست زمانی غافلگیرت می کند، که تصورش را نمیکنی، با ورود گلبرگ برگ جدید از دفتر زندگی پندار ورق می خورد که …
خلاصه رمان تاو نهان اثری از مریم روح پرور :
من پندار فروتن با سی و چهار سال سن و کلی تجربه تا به امروز، توی سی سالگی پدرمو از دست دادم و من موندم تاج سرم، مادرم، مادری که با تمام وجودش حق مادر بودنشو برام تمام کرده … مادری که براش نوکری هم کنم کمه، دعاهای اون و پدرم منو سربلند کرد، از هیچ، تونستم برسم به این مرد جلوی آینه، به کسی که هیچ کس فکرش نمی کرد این جا قرار بگیرم
داشتن یک شرکت بزرگ با این ثروت از تصور خیلیا به دور بود، همون کسایی که ازم دریغ کردن که فقیر بمونم، همون کسایی که ظبم کردن الان ادای آدم خوبا رو در میارن، اما پندار کسی نیست که از اون همه ظلم بگذره، نمی گذرم و همه ی اونا باید تاوان ظلمشونو پس بدن … همونا باعث شدن جز مادرم به هیچ زنی اعتماد نکنم، همونا باعث شدن با سی و چهار سال سن هیچ وقت به فکر ازدواج نیوفتم، فقط و فقط به فکر چند ساعت خوش گذرونی باشم … چون تمام زن های اطرافم منفعت طلب بودن … برای رسیدن به این منفعت به هم خون خودشون هم رحمی نداشتن
اما حالا نوبت منه که می تونم تک تکشونو به روز سیاه بنشونم … می خوام ثابت کنم من پندار فروتنم کسی که یه روز مثل آشغال باهاش برخورد شد و حالا میخواد با تمام اطرافیانش مثل آشغال برخورد کنه …
دانلود رمان آیسل و کیان pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دانلود رمان یواشکی دوستت خواهم داشت نوشته فاطمه سودی (آسمان) pdf
با بهترین کیفیت هم اکنون بصورت رایگان این رمان زیبا را در بیست رمان دانلود کنید
داستان زندگی دختری به نام نازنین که از پسرعموش ناعادلانه و به جبر عمو طلاق گرفته ولی عاشقانه ای آرام با آریان خمارچشم و زیبا شروع میشه، اما آریان عاشق و مهربان با قلبی سرشار از عشق و آماده برای یک زندگی رویایی شب عروسی ناگهان عقب میکشد و نازنین را قبول نمیکند چون …
خلاصه داستان رمان یواشکی دوستت خواهم داشت نوشته فاطمه سودی (آسمان) :
از درون تاکسی چشم به بیرون دوخته حواسم جمع نبود … نه چیزی میدیدم، نه چیزی می شنیدم! فقط میدونستم درونم بلوایی بپاست که ذره ذره منو میخوره و از بین میبره! بخاطر دلهره و اضطرابی که تحمل میکردم، تمام بدنم از درون لرزش داشت … خیلی بیحال بودم … برای خود تنهام زمزمه کردم: نازی عاشق که شدی لالایی خوندن رو هم باید کنارش یاد میگرفتی!
شب های باقیمانده از عمرت به این سادگی ها صبح نمیشن! … ولی یه امروز رو بخودت جرات بده! یه امروز رو دوام بیار! هرطور شده باید یه امروز رو روی پا بمونی و دوام بیاری! نازی تو میتونی … حتما میتونی … امروز تو دشمن شاد نمیشی … اینو بهم قول بده … خواهش میکنم همه ی تلاشت رو بکن … چشمامو بستم و نفس اندوهگین و سوزانی رو فرو دادم که احساس کردم تا ریه هام سوخت
اگه قرار بود … اگه بنا بود … امروز تیروطایفه ی شمر ذی الجوشن منو ضعیف و زبون ببینن، فقط خودمو توی همین خیابونا می کشتم و خلاص که چشمشون به فروریختن و آوار شدنم نیفته ! تاکسی ایستاد و چشمم به تابلوی بالای دفترخانه عقد و ازدواج افتاد شماره ۱۸ دیگه دستام نا نداشت دستگیره ی تاکسی رو فشار بده! بیحال و با تمام زورم بازش کردم و پا به خیابون گذاشتم … پاهامو بزور دنبال خودم میکشوندم …خلاصه رمان
دانلود رمان یواشکی دوستت خواهم داشت از فاطمه سودی بصورت رایگان
دانلود رمان های نویسنده x2yz به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دانلود رمان ژیکال نوشته سحر مرادی
دانلود رمان جذاب ایرانی ژیکال با لینک دانلود مستقیم هم اکنون بصورت رایگان در بیست رمان
خلاصه رمان ژیکال نوشته سحر مرادی
ببخشم! چی رو؟ دستهایم را در هوا پرت کردم و از درد انگشتم نفسم بند رفت.
-اون دنیا جواب قلبمو چی بدم؟ جواب پنج سال اسیر شدنش رو… جواب چشمهامو چی بدم… شبهای که خیره بودن به سقف یا از اشک خیس بودن. به پاهایم کوبیدم و صدایم بالاتر رفت.
-مگه کم برام دوئیدن؟ کم ازشون کار کشیدم؟ دست سالمم روی شانهی مخالفم نشست و بیتاب شده لب زدم:
-خم شدن زیر بارِ عشقی که ازش فقط براشون یه کوله بار خاطره ی نحس کنار گذاشتم… نفس گرفتم… لبم را گزیدم تا صدایم کمتر بلرزد و ناله کردم.
-همه اینا به کنار میلاد… جواب کمر شکستم و پیش غمِ و درد جهانم و چی بدم؟ تکلیف شرمندگیم پیش مامان محبوبه و خجالتم پیش نشاط چی میشه پس؟
-آروم باش ژیکال… لطفن.
-حالا که کسی اینجا نیست… بذار خودمو خالی کنم میلاد… بذار بگم دارم برای چندمین بار مرگ رو تجربه میکنم.
نفس نفس زدم و سرم درد گرفت. حس کردم چیزی در معدهام جوشید و بالا آمد. دستم روی دهنم نشست و میلاد برافروخته نزدیکم شد.چکار میکنی با خودت؟ اشتباه کردم پرسیدم… ببخشید. بازویم را فشرد و من جان کندم تا لبخند بزم به صورت نگرانش، از بس که جان نداشتم.
-تو این دنیا یکی با سلاح آدم میکشه… یکی با حرفش… هر دوش مُردنه ولی دردش یکی نیست… زجرش یه اندازه نیست… انصاف نیست. دندانهایم را با حرص روی لبم فشردم و نالیدم.
-هامین با تصمیمش در حق من خوبی نکرد… باور منو کُشت… آدمها بدون باورشون دیگه آدم نمیشن میلاد.با نوک کفشم روی آتش خاک ریختم و قبل رفتنم به سمت ماشین گفتم:
-من دیگه هیچ وقت اون آدم گذشته نمیشم… نمیشه که بشم… نقطهی پایان ما خیلی وقته که گذاشته شده و تمام. سوار ماشین شدم و میلاد را با شنیدههایش تنها گذاشتم. او هم نیاز به زمان داشت وقتی بالهای پرواز من برای پریدنهایم بود. من بدون میلاد حتمن یک جایی از این مسیر به ته دره پرت میشدم. خوب بود که خدا همهی درهایش را به رویم نبسته بود …
دانلود رمان ژالین از مریم پیروند نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20novel.com
دانلود رمان ژالین نوشته مریم پیروند pdf
دانلود رمان بسیار زیبای فارسی ژالین هم اکنون بصورت pdf نگارش قوی کاملترین ورژن نت در بیست رمان
بهترین ورژن این رمان با بیشترین تعداد صفحه در سایت ما
از توی تاریکی هم میتونستم پوزخندش رو ببینم و نگاهی که پر از سوال و تردید بود، جا خورده برگشتم عقب و بی توجه به نگاهش خریدهام رو بردم داخل، ولی صدای باز و بسته شدن در ماشینش نگاهم رو دوباره به اون قسمت کشید، نمیخواستم به این فکر کنم که قراره مسیرش رو به سمت خونه ام کج کنه…
خلاصه رمان ژالین نوشته مریم پیروند :
سریع رفتم داخل و بی توجه به اومدنش درو بستم و پشت در نفس نفس زدم … میخواستم وانمود کنم ندیدمش، اما این بعید بود … چون اونم نگاه منو به خودش دید … صدای پاهاش رو پشت در احساس کردم که نزدیک در شد و کمی مکث کرد، قلبم توی سینه ام میکوبید، منتظر بودم زنگ رو بزنه یا چیزی بگه
اما کمی بعد انگار پشیمون شد و دوباره برگشت به طرف ماشینش … صدای روشن شدن ماشینش رو که شنیدم نفسم رو از سینه خارج کردم و دستم رو روی قلبم گذاشتم … برای خودمم عجیب بود چرا از دیدنش شوکه شدم و چرا اینقدر ترسیدم
شرکتش عظیمی هست، تو کرج ، باید بری چک کنی سیروان، یه دقیقه هم معطل نمیکنی، با مامور میری سر وقتش … نمیشه یهویی با مامور بریم سر وقتش، ممکنه سریع گندشونو جمع کنن، به نظرم باید از یه راه دیگه بریم جلو … از چه راهی ؟ پاشو اول بیا بریم تو اتاقت، موضوع به این مهمی رو جلو بقیه جار نمیزنن
این مکالمه توسط یاشار و سیروان در آبدارخونه به گوشم میرسید … آبدارخونه ی شرکت جایی نزدیک آسانسور قرار داشت و من که تازه اومده بودم شرکت و از آسانسور بیرون رفتم صدای مکالمه شونو شنیدم … همین که هر دوشون از اونجا اومدن بیرون با من برخورد کردن … رویارویی باهاش کمی سخت بود خصوصا بخاطر دیشب و حضور یهوییش جلوی خونه ام … البته چندان هم یهویی نبود …
دانلود رمان زغال های خاموش به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در بیست رمان
گزیده ای از رمان زغال های خاموش نوشته لیلا غلطانی :
با صدای وحشتناک رعد و برق از خواب پرید. پتویش نازک بود و احساس سـرما می کرد. همه جا در تاریکی محض فرو رفته بود. برق دیگری زد و پنجره ها لرزید. هراسان چشم بست. چراغ خواب خاموش شده بود. حتما دوباره برق ساختمان ایراد پیدا کرده بود. خواب از سرش پرید. باید بلند شده و به آشپزخانه می رفت تا شمعی روشن کند. وگرنه با این وضع رعد وبرق و تاریکی تا صبح از ترس می میرد.
به محض خروج از اتاق، سرش با شی سنگینی برخورد کرد. یادش نمی آمد چیزی جـلوی در گذاشته باشد. همان لحظه رعد وبرق سختی زد و نورش تمام پذیرایی را روشن نمود. به محض بالا آوردن سرش، نگاهش به دو چشم رنگی متفاوت گره خورد. جیغ وحشتناکی کشید و روی زمین ولو شـد. به سختی و با سردرد شدیدی که داشت، چشم باز کرد. باز تاریکی مطلق بود و سکوت.
چشم در اتاق گرداند. اثری از مرد چشم رنگی ندید. احتمالا کابوس بود. شاید هم عـوارض ترس از رعد و برق. تاریکی اتاق اجازه نمی داد بفهمد دور و برش چه خبر است. حال بلند شدن و رفتن به آشپزخانه را هم نداشت. کاش جریان برق درست میشد و این کابوس پایان می یافت. چاره ای نبـود. فردا باید به امیر تلفن کرده و از او می خواست فکری برای این قطع شدن های ناگهانی و نصف شبی برق ساختمان بکند.
دانلود رمان بگو سیب به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.20novel.com
دانلود رمان بگو سیب اثر زهرا ارجمند نیا
بهترین نگارش رمان دنیای هفت رنگ هنر،قرار است دو آدم با دو جنس مختلف را درخودش حل کند، قرار است یک راه پیچ در پیچ پیش رویشان بگذارد که ته آن به حس لطیفی مثل عشق ختم شود، دختر و پسر این داستان قرار نیست لج کنن و باغرور احمقانه اشان همدیگر را دلگیرکنند، قرار است که تنها به هم کمک کنند که طعم عشق را به شیرینی توت بچشند و ثابت کنند برای عاشقی حتما نباید …
خلاصه رمان بگو سیب :
لبخندی هم به کج و کولگی دست خطم روی لبم نشست و کارتن و با پام کنار زدم … نگاه شیطون و بازیگوشم و به اتاق دادم ، تقریبا تمام وسایل کمد دیواری و کتابخونه و همینطور میز آرایشم کارتن پیچ گوشه ی اتاق قرار گرفته بود و کنار چهارتا کارتنم دو تا چمدون طوسی وجود داشت که کل لباسای مورد نیازم و بغل کرده بود … حالا فقط تو اتاقم تخت دوست داشتنیم با روتختی صدریش مونده بود و قفسه های خالی که عجیب برهوت مانند نشونش میداد.
دیگه شلوغ و درهم برهم و به قول مامان بازارشام مانند نبود … برای قفسه های خالی شکلکی درآوردم و بعد خودم از خل بازی خودم خندم گرفت … گاهی واقعا متوجه صداقت حرف های مامان در این که بزرگ نشدم و روحم در کودکیم تثبیت شده می شدم … صدای بلند مامان باعث شد از روی موکت پرز بلند قهوه ای رنگ کف اتاقم بلند شم و سر ماژیک و ازدهنم دربیارم و پرتش کنم رو تخت …
شهر بندرعباس مرکز استان هرمزگان در جنوب ایران است. شهر بندرعباس در بخش مرکزی شهرستان بندر عباس قرار دارد.بندر عباس یکی از مهمترین بندرهای جنوب ایران است و نام پیشین آن بندر گمبرون بودهاست.
شهرستان بندرعباس در شمال تنگه هرمز قرار دارد. وسعت آن۲۷۳۱۶ کیلومتر مربع است. این شهرستان از سمت شمال به شهرستان حاجی آباد و از سمت شرق به شهرستانهای میناب و رودان، از غرب به شهرستانهای: بندرخمیر و بندر لنگه، و از جنوب به خلیج فارس و جزیره قشم محدود میباشد. شهر بندر عباس مرکز شهرستان بندر عباس است. وسعت این شهر که در ساحل خلیج فارس واقع شدهاست حدود ۴۵ کیلومتر مربع و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۰ متر میباشد. نزدیکترین شهر به بندرعباس شهر قشم (مرکز جزیره قشم) با حدود ۲۸ کیلومتر میباشد. فاصله بندرعباس تا تهران ۱۳۳۳ کیلومتر میباشد. شهر بندر عباس از شمال به ارتفاعات و کوه ها و از جنوب به دریا منتهی میشود ؛بنابراین موضوع شیب عمومی شهر در راستای شمال به جنوب میباشد.بخش وسیع و قابل توجهی از شهر از جمله محله سورو در جنوب غربی شهر و جنوب خیابان امام خمینی حد فاصل خور شیلات و خورگورسوزان و جنوب محله نخل ناخدا دارای سطحی هموار بوده واز ارتفاعی بین0.6 متر تا حداکثر 5 از سطح دریا برخور دار میباشد.(فهیمه عشوریون)
تاریخچه کهن
در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ (بین ۵۸۶ و ۵۲۲ پیش از میلاد) فرمانده سلیاکوس به فرمان داریوش بزرگ از بندرعباس با کشتی به اکتشاف اقیانوس هند و دریای سرخ پرداخت. در زمانی که اسکندر، شاهنشاهی ایران را فتح میکرد، بندرعباس با نام هُرمیرزاد (Hormirzad) شناخته میشد.البته این شهر در محل فعلی نبود و شهر کوچکی در مسیر بندرعباس میناب قرار داشت و مرکزیت اصلی بیشتر با جزیره هرمز بود.
تاریخچه جدید
در مورد کلمه ی گمبرون دو نظریه وجود دارد:
1- تا قبل از قرن چهارم هجری در حوالی بندرعباس فعلی بندر و روستای کوچکی به نام سورو وجود داشت. در سال ۱۵۱۴ پرتغالیها این منطقه کوچک را برای پیاده شدن و بارگیری اجناس از خشکی انتخاب کردند. به دلیل خرچنگ زیادی که در سواحل این بندر وجود داشت نام آن را بندر «کاماراو» یا «گامارائو» یعنی بندر خرچنگ گذاشتند. نام متداول بعدی یعنی گامبرون به احتمال زیاد از واژه پرتغالی گامارائو گرفته شدهاست.
2- کلمه ی گمبرون کلمه ایست ترکی به معنی “دماغ گشاد” یا “دهانه گشاد” با ساختار “گن” + “بورون” که به علت ساکن بودن نون و قرار داشتن آن قبل از حرف با نون به میم تبدیل میشود یا اصطلاحا اقلاب صورت می گیرد. از بین دو نظریه ی بالا نظریه ی دوم بیشتر صحیح به نظر می آید زیرا که اصلا کلمه ی “بندر خرچنگ” در زبان پرتغالی به معنی “کامارائو” نیست.
بندرعباس یکی از بنادر مهم ایران در جاده ابریشم بودهاست بطوری که کاروانهای بازرگانان در این شهر به انجام مراحل گمرکی میپرداختند و از این مسیر برای انتقال کالاهای خود به اروپا و آفریقا و آمریکا اقدام میکردند.
3- در تقسیم بندیهای استانی قدیم، بندرعباس (به همراه میناب و شهرهای شرق هرمزگان) شهرستانی از استان کرمان قدیم (استان 8) بود و بعدها به عنوان استان ساحلی و سپس هرمزگان مستقل گردید. نام بندرعباس
نام بندرعباس
در سال ۱۶۲۲ میلادی شاه عباس توانست با کمک انگلیسیها و توانمندی سردار ایرانی امام قلی خان دست پرتغالیها را از این بندر کوتاه کند. به افتخار این پیروزی بندر گمبرون به بندر عباس تغییر نام داد. در تقسیمات فعلی کشوری شهر بندرعباس مرکز استان هرمزگان و یکی از مهمترین مراکز راهبردی و بازرگانی ایران در جوار خلیج فارس و دریای عمان میباشد.
جمعیت
بندرعباس مرکز استان هرمزگان است جمعیت این شهر طبق امار سال 1385برابر 462692 نفر مردم این شهرستان اکثریت مسلمان و پیرو مذهب شیعه و سنی می باشند. همچنین اهالی این شهرستان مخلوطی از ایرانی ، بلوچی، عرب،و افرادی از اولاد سیاهپوستان هستند که به نام عباسی نامیده می شوند.(فهیمه عشوریون)
زبان
بومیان بندرعباس به گویش بندری از زبان فارسی صحبت میکنند. بندری یکی از گویشهای زبان فارسی است که ویژگیهای فارسی کهن را حفظ کردهاست. از سوی دیگر به خاطر روابط بازرگانی شماری از وامواژههای اروپایی (نمونه:tawāl, از واژه towel انگلیسی به معنی حوله) و عربی نیز در آن دیده میشود.
آثار تاریخی
عمارت کلاه فرنگی، این ساختمان توسط هلندیها در سال ۱۱۱۰ هجری قمری ساخته شده و قلعهای با ۱۶ برج و ۳ دروازه بوده که به عنوان اداره گمرک استفاده میشدهاست.
حمام گلهداری، این حمام از پنج گنبد بزرگ و کوچک ساخته شده و به حمام شاه عباس نیز معروف است.حمام و مسجدگله داری ازجمله قدیمی ترین بناهای بندر عباس و جز اثار تاریخی شهر محسوب میشوند که با فاصله کم از هم در محله اوزی ها واقع شده اند..قدمت این ابنیه به دوره قاجاریه میرسد. و در سال 1330به همت حاج احمد گله داری مرمت شده است.(فهیمه عشوریون)
معبد هندوها، که در بندرعباس به بُت گورُ معروف است در سال ۱۳۱۰ توسط هندوهای ساکن بندرعباس به سبک معماری هندی و توسط معماران هلندی بنا شده و در حال حاضر به عنوان موزه تاریخی استفاده میشود. این معبد در مرکز شهر و در خیابان امام خمینی واقع شدهاست.خوری به نام «گور سوزون» نیز در بندر عباس وجود دارد که گویا هندوهای ساکن شهر مردگان خود را در کنار آن میسوزاندن و احتمالا بنا به سنت هندوها خاکستر آنها را به این خور میریختند.[نیازمند منبع] امروزه بخشی از فاضلاب شهر از این راه به خلیج فارس میریزد.
مسجد ناصری (بندر عباس) که در سال ۱۳۰۴ هجری قمری ساخته شدهاست. این مسجد در سال ۱۳۸۶ بازسازی شدهاست.
مسجد صحراباغی این مسجد در سال ۱۳۱۰ هجری قمری بنا شدهاست.
مسجد گلهداری تاریخ ساخت آن مربوط به ۱۲۹۶ هجری قمری میباشد.
مسجد جامع دلگشا در سال ۱۱۷۵ هجری قمری بنا شدهاست. در خیابان مسجد جامع بندرعباس واقع در بلوار طالقانی قرار دارد و یادگار قرن 12 و 13 ه.ق محسوب می شود. بخش قدیمی شبستان دارای ستونهای متعدد با سر ستونهای گچبری شبیه گله داری و مسجد دژگان است. شبستان این مسجد دارای یک بخش الحاقی نیز می باشد.
امامزاده سید مظفر (بندر عباس)، این آرامگاه از زیارتگاههای عمده استان محسوب میشود و در بلوار امام خمینی واقع است.
مجموعه برکههای باران، این مجموعه شامل شش برکه یا آب انبار مربوط به دوران صفویه است و در گذشته از منابع ذخیره آب شیرین در بندر عباس بوده و هر برکه دارای چهار دهانه اصلی برای برداشت آب می باشد.این برکه ها در فضای مشجر وسیعی در محله استمبیک در خیابان 22 بهمن در پشت موزه خلیج فارس قرار دارد.(فهیمه عشوریون)
پل لاتیدان، در مسیر کاروان لار – بندرعباس در جهت گسترش امور بازرگانی احداث شد. این پل در 50 کیلومتری غرب بندرعباس واقع شده و مربوط به دوره صفوی می باشد.
محله باستانی سورو که در غرب بندرعباس قرار دارد و به دوران ساسانیان بر میگردد،
مراکز تجاری
مجتمع تجاری زیتون به عنوان اولین مرکز تجاری مدرن و پس از آن مجتمعهای نیلی، ستاره جنوب، سیتی سنتر، ستاره شهر، سرو، رویال و کارگزاری (شامل واحدهای تجاری، مسکونی، تفریحی، شهربازی کودکان و سینما) درکنار بازارهای سنتی مثل بازار اوزیها، بازار لاریها، بازار شهرداری و بازار روز فعال هستند. مراکز تجاری نور صدف، ملکه آسمانها، مروارید و زیتون ۲ نیز در دست ساخت میباشند.
مراکز آموزشی و دانشگاهی
بندرعباس در زمینه فعالیت واحدهای آموزشی علمی و تخصصی دارای امکانات و قابلیتهای درخور توجهی میباشد. دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان، دانشگاه هرمزگان، دانشگاه پیام نور (که علاوه بر بندرعباس در بستک، میناب و بندرلنگه نیز شعبه دارد)، دانشگاه آزاد اسلامی (که در بندر لنگه، قشم، بستک ، میناب، رودان و هرمز نیز شعبه دارد)، دانشگاه مهندسی کشتیسازی و صنایع دریایی دانشگاه امیر کبیر، آموزشکدههای فنی شهید کرانی بندرعباس و فنی و حرفهای فاطمیه بندرعباس، مرکز تربیت معلم شهید باهنر، مرکز تربیت معلم فاطمهالزهرا، مرکز تربیت معلم حضرت زینب و مرکز آموزش ضمن خدمت شهید بهشتی بندرعباس از مراکز آموزشی بندرعباس میباشند.
بانک ژن زیست محیطی جنوب ایران نیز در بندر عباس واقع شدهاست.
فرودگاه
شهر بندرعباس دارای یک فرودگاه بینالمللی است. این فرودگاه یکی از ۶ فرودگاه بینالمللی ایران است. فرودگاه بینالمللی بندرعباس به علت منطقهای که در آن حاضر است عضو IATA نیز بوده و پروازهای زیادی را در خود میبیند. پروازهای بینالمللی این فرودگاه به کشورهای حوزهٔ خلیج فارس، پاکستان و هند انجام میشود. یکی از مهمترین ویژگیهای این فرودگاه بدون سانحه بودن آن است. به طور متوسط هر هفته ۸۱ پرواز داخلی و خارجی در فرودگاه بینالمللی بندرعباس انجام میگیرد.
پایانه مسافربری
بندرعباس دارای یک پایانه مسافربری است که در محله نخل ناخدا قرار دارد.
شبکه راهآهن
راه آهن از دیگر محورهای ارتباطی که از نظر حجم مسافر و حمل و نقل کالا به کلیه نقاط ایران درصد بالایی را به خود اختصاص دادهاست. از شهر بندرعباس روزانه یک قطار مسافری به مقصد تهران حرکت میکند. یک قطار دیگر با نام قطار غزال نیز یک روز در میان مسیر بندرعباس – تهران و بلعکس را طی میکند. از ایستگاه مسافری راه آهن بندرعباس یک قطار به مقصد اصفهان و قطار دیگری به مقصد مشهد نیز مسافرین را جابجا میکند.
هتلها
بندرعباس به دلیل موقعیت خاص تجاری و توریستی خود دارای هتلهای بزرگی نظیر هتل هرمز،هما، خلیج فارس و آتیلار است. هتلهای بندرعباس عبارتند از: هتل بینالمللی هرمز، هما(۵ ستاره)، خلیج فارس (۵ ستاره)، آپارتمان آتیلار ۱ (۴ ستاره)، آپارتمان آتیلار ۲، آپارتمان قدس، گوهرشاد، گنو، گلشهر، سعدی، حمزه، نقش جهان، دریا، کوثر ، بو علی سینا، هتل امین
جاذبههای طبیعی گردشگری
کوه گنو، چشمه آبگرم گنو، چشمه آبگرم خورگو، چشمه آبگرم سرخاء، چشمه آبگرم کشکوئیه، چشمه آبگرم نیان، چشمه آبگرم چستانه، کوه ذرتو، تپه چاه لرد، قادهار، جنگل کوه شب، سیخوران، بنوزاکین، چشمه آبگرم باری، غار سرخاء، آبشار سرخاء، غار چلو، شهر فین
تولیدات
تنباکو،خرما،مرکبات،تولیدات صنعتی،نفت(و فراوردههای آن)،گاز،مروارید،شیلات
صادرات
ترانزیت کالا،خرما،مرکبات،شیلات،صادرات دوباره کالا، بندرعباس در گذشته محل صادرات ظروف چینی بوده ودر اروپا ( به ویژه در انگلیس ) با نام گامبرون ( gombroon ) شناخته می شد.
ترابری
به خاطر گرمی هوا در این شهر از سال ۱۳۸۵ خورشیدی دهها دستگاه اتوبوس کولردار جدید وارد ناوگان حمل و نقل شهر بندرعباس شدهاست. این تعداد دستگاه اتوبوس در مسیر خیابانهای آیتالله غفاری، کوی ۲۲ بهمن، شهرک توحید، محله کمربندی، ترمینال نخل ناخدا، اسلامآباد، پایگاه هوایی گلشهر و پلیس راه قدیم کار میکنند.