دانلود رمان بالی برای سقوط از moon با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همه چیز به یک تغییر نیاز دارد تغییری از جنس لمس شدنی! تغییری که هم خودت و هم زندگیات را شامل میشود. گاهی لازم است برای این تغییر دل به کارِ به نظر اشتباهی ببندی، در حالی که همان کار پایان رؤیای تو میشود. به سان “بالی برای سقوط” اما… گاهی اوقات سقوط، سبب بالا رفتن میشود. میگویی: خیر! پس بنشین و نگاه کن که چرخهی روزگار، چه ها که نمیکند.
خلاصه رمان بالی برای سقوط
-خانوم دکتر؟ سر از پرونده رو به رویم کندم و نگاه به دختر دست و پاچه ی مشکی پوش دادم: جانم. – حال مامانم خوب میشه؟ لبخند مهربانی زدم و من عمق نگاه نگرانش را به راحتی میتوانستم بخوانم.جلو رفتم و دست روی شانه هایش گذاشتم و او چند سانتی از من کوتاه تر بود. _عزیز دلم… مامانت هیچ مشکل خاصی نداره فقط یکم فشارش افتاده. نامطمئن لب زد: -واقعا؟! سرم را تکان دادم و دستانم را عقب کشیدم. – واقعا. همچنان در نگاهش تردید موج میزد و من تمان تلاشم را برای
تلقین آن حس خوب انجام داده بودم. زنگ تلفنم به صدا در آمد. با دیدن اسم هیوا با دلشوره سریع تماس را برقرار کردم. -جانم هیوا چیزی شده؟ صدایش با آن ته لحجه ی شیرین کُردی به گوشم رسید. -آمین جان کی میرسی؟! تا خواستم جوابی بدهم که صدای گریه ای از پشت گوشی آمد و حس کردم با همان صدا تمام جانم از پاهایم بیرون زد که بی حس شده روی صندلی های فلزی بیمارستان نشستم. -هی… هیوا… _چیزی نیست گیانم نترس… یکم بی قرارت شده واسه همین
گریه میکنه! قلبم میزد و نمیزد! من همیشه با هر اشکش اشک میریختم و با هر خنده اش خنده میزدم. جان من بود او.. _من الان می آم هیوا… هر جور شده خودم رو میرسونم. -عجله نکن زنگ میزنم آدان بیاد دنبالت هنوز تو شهره… بغض گونه گوشی را قطع کرد از استرس خون در رگ هایم یخ کرده بود و الان مغزم توانایی هیچ کاری را نداشت. _آمین چرا اینجوری شدی؟ چرا اینجا نشستی دختر؟! لبان لرزانم را از هم فاصله دادم: -میتونی کمکم کنی؟ میتونی جام بمونی من باید برم!