دانلود رمان جایی نرو از معصومه آبی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جایی نرو یه پسرس که به خاطر پول دختره رو مجبور به ازدواج با خودش می کنه و خیلی تنها بود و خانوادش نمی خواستنش و خیلی ناراحت کنندس داستانش… بعد چند ماه به دختره میگه عاشقش بوده و از دختره میخواد باهاش بمونه… پایانش خوشه ولی کله داستان میشه گفت ناراحت کنندس.
خلاصه رمان جایی نرو
گاهی وقتها دادن جوابِ یه سوال، یه درخواست، که باعث آسایش عزیزترین آدمای زندگیت میشه، برای تو سخت تر از هر چیزیه… سخت تر از جون دادن، سخت تر از مردن تو دریا. . . دستهام می لرزید می دونستم وقتی بهش جواب بدم… دیگه زندگی ام دست خودم نیست… ولی باید، بایدِ باید تن می دادم به این نبردِ سخت با زندگی… زندگیِ منم، باید اینطور می شد…
تلخ نگاه کردم به سامیار که از درد پاش می نالید، به کامیار که بغض کرده بود با دیدن برادرش… به ترمه که از ندیدن بابا، مدام گریه می کرد و به مادر که درمونده به خونواده ی درهم شکسته اش نگاه میکرد. بلند شدم، پالتوم رو به تن کردم، شالم رو محکم دورِ گردنم پیچیدم، آهسته به مامان گفتم: -میرم بیرون… یه هوایی بخورم… نون ام میگیرم…