دانلود رمان شیطان یا فرشته از نیلوفر قائمی فر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تاحالا شد به عواقب رفتار و گفتار و کردارتون در مقابل اطرافیانتون فکر کنید؟ شده کارما پس بدید و قربانیِ کسی بشید که تا دیروز خردش می کردید به سُخره می گرفتید و ذلیلش می کردید؟ آیا به این ضرب المثل عقیده ای دارید که با هردستی بدید با همون دست پس می گیرید ؟ شور و عشقو با انتقامِ عُقده ها رو تجربه کردید؟ آیا شده حتی از یک ثانیه ی بعد زندگیتونم خبر نداشته باشید؟ شده گاهی در چاهی بیفتید که قبلا ً برای کسی کنده بودید و حالا درست بالای اون چاه همون آدمه و در قعر چاه خود شما؟ میخوام داستانی رو براتون تعریف کنم که هرخط رمان اوج هیجان و شور و احساس کنید و هر لحظه به خودتون بگید آیا منم مثل او هستم؟
خلاصه رمان شیطان یا فرشته
روی صندلی، پشت اون ویترین لعنتی نشسته بودم. تنم می لرزید، تا حالا بی حجاب، حتی جلوی پسر خاله و پسر عمو و… هم نبودم حتی جلوی (طاها) که می دونستم چند وقت دیگه باهم ازدواج می کنیم. حالا روی این صندلی لعنتی نشستم، با یک شلوار جین جذب آبی یخی و تیشرت جذب سفید، تیشرتم رو از روی قسمت شکم کشیدم به سمت جلو، که از حالت چسبونکی و جذب رها بشه. موهام رو جمع کردم و زیر لب گفتم: خدایا نجاتم بده.
خدایا خدایا از این خاری و خفت نجاتم بده. حتی نمی دونستم یه دقیقه بعد چه بلایی سرم میاد. من برای زیارت یک ماه و نیم مونده به عروسیم اومدم کربلا. نمی دونم… شاید قسمت بود… شاید حکمتی بود… اما تو راه برگشت، به اتوبوسی که سوارش بودم حمله شد و یه سری مرد که سر و صورتاشونو پوشونده بودند و عربی حرف می زدند فقط زن های اتوبوس رو با خودشون بردند. فقط زن ها… چه ترسی!… داشتیم قالب تهی می کردیم…