دانلود رمان نیمه پنهان ماه از صنم_A با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان راجب یه خانواده شاد و ثروتمنده که یه طوفان این خوانواده رو از هم میپاشه، بعد از سال ها پسری طرد شده از خانواده برمیگرده تا سهم خودشو پس بگیره اما …
خلاصه رمان نیمه پنهان ماه
بین دوراهی مونده بودم… بلند شدم نگاهی به ساعت انداختم از ۱۰ شب گذشته بود… فکر نکنم خواب باشه… لباسم رو عوض کردم از اتاق بیرون رفتم… نگام کشیده شد سمت انتهای راهرو که اتاقش قرار داشت.. پوف.. سختترین کار دنیا معذرت خواهی، ای کود حیوانی برسرت ارسین.. رفتم سمت در اتاقش قبل اینکه شیطون پشیمونم کنه تقی به در زدم… با شنیدن صدای آمتی تازه یادم اومد اصلا میخوام برم بهش چی بگم… اخه پسر من بهت چی بگم.. قد مورچه ام عقل تو سرت نیست.
ولش میرم یچی سر هم میکنم به خوردش میدم. اره همین خوبه. دستگیرو پایین کشیدم درو باز کردم. روی صندلی پشت به در رو به روی پنجره نشسته بود… موهای بلندش روی شونه های ظریفش ریخته بود… یه چیزی ته دلم لرزید… چشمام رو بستم به خودم تشری زدم… باصدای آمتیس به خودم اومدم… _سوسن امشب حوصله هیچ رو ندارم برو بیرون. پس متوجه حضورم نشده بود هنوز، فکر می کرد خدمتکارشم… پووف شانس ما رو باش همه رو برق میگیره ما رو چراغ نفتی…
کمی که گذشت آمتیس باشک گفت. -سوسن تویی؟ هنوز تو اتاقی؟! رفتم روی تختش نشستم دستی به رو تختی کشیدم و گفتم… _اخه کجا من با این هیکل به اون دختر ریزه میزه میخورم… با تعجب سر برگردوند.. ابر و توهم کشید. – از اتاق من برو بیرون. -برم؟ ببین امتیس من اومدم حرف بزنم برای جنگ و دعوا نیومدم تو از خر شیطون همین یه شب رو بپر پایین بزار ماجرا به خوبی و خوشی تموم بشه خواهر گلم… بلند شد تقریبا باصدای جیغ جیغوش داد زد: من باهات حرفی ندارم …