دانلود رمان پولتو به رخم نکش از کیانا بهمن زاد با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان زندگی دختریه به اسم ترانه که مشکلات زیادی توی زندگیش داره و هرچه قدر خودشو به درو دیوار میکوبه تا شرایطو تغییر بده نمیشه تا اینکه برادرش کلی بدهی بالا میاره و ترانه مجبور میشه که برخلاف میلش کارایی بکنه که اصلا ازش خوشش نمیاد در این بین سر راهش یه پسر مغرور و خودخواه قرار میگیره که دست تقدیر این دوتارو همش روبه روی هم قرار میده تا اینکه یه روز اتفاقی می افته که هیچکس منتظرش نیست اما…
خلاصه رمان پولتو به رخم نکش
دستمو محکم روی بازوش فشار دادمو اشکامو با عصبانیت پس زدم وقتی دیدم چه طوری داره نفس نفس میزنه و خون ازش میره وحشت کرده بودم به خاطره همین با دست آزادم محکم چندتا کوبیدم به صورتش. _نباید بخوابی لعنتی… چشماتو وا کن. می دونستم جایه سیلی هام روی گونش میمونه وقتی حالش خوب شد انتقام این سیلی هارو ازم می گرفت اما چی کار کنم تنها راه چاره ای بود که داشتم. از شدت درد ناله دیگه ای کرد که باعث شد هر لحظه بیشتر از قبل از ترس بدنم بلرزه.
_آروم باش بیتا…نگران نباش. بیتا به سختی نفس می کشید بازوشو محکم تر فشار دادم تا خون کمتری ازش بره با چشمای اشکیم به اطراف نگاه کردم حتی پرنده هم پر نمیزد چه برسه به آدم. خب چیه؟ نکنه انتظار داری الان اینجا ترافیک باشه؟ احمق ساعت سه نصفه شبه. گوشه خیابون روی زمین نشسته بودم بیتارو گوشه دیوار گذاشته بودمو بازوش محکم توی دستام بود. سعی می کردم بیدار نگهش دارم اما احساس می کردم کم کم سیلی هامم کارساز نیست.
از شدت دویدنای زیادی که کرده بودیم هنوز داشتم نفس نفس میزدم اما بیتارو نمیدونم از درد نفس نفس میزد یا از فراری که کرده بود. موبایل لعنتیمو جا گذاشته بودم حتی کیفمم جا مونده بود پولای نازنینمو بگو ای خدا آخه این چه مصیبتی بود که سرمون اومد؟حالا من جواب خونواده اینو چی بدم؟ بیتا محکم چنگ زد به بازوم به سختی دستمو دورش انداختمو با هر عذابی که بود از روی زمین بلندش کردم عینه خرس بود نگاه چه قدر سنگینه آخه مگه داریم آدم به این لاغری اینقدر سنگین
باشه…