دانلود رمان تقاطع از بهاره حسنی

دانلود رمان تقاطع از بهاره حسنی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان تقاطع از بهاره حسنی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

درباره دختری به نام ساراست که با دختر خاله مادرش فرشته زندگی میکنه و با بدحال شدن فرشته سارا مجبور میشه به پسراش که خارج از کشورن خبر بده و…

خلاصه رمان تقاطع

ضـربـه ای بـه در اتاق زدم و در را باز کردم و با پا هـل دادم. بهمـن روی مبلی که همیشه می نشستم و بلندیهای باد گیر را می خواندم، نشسته بود و دسـت مـادرش در دسـتـش بـود و راجـع بـه چیـزی صـبـحت مـی کـرد. چشـمان فرشته پر از عشـق بـود و با لذت بـه پسـر بـزرگش نگاه می کرد. آنچنان با اشتیاق که انگار می خواسـت خـم شـود و او را ببلعـد. ظرف غذا را روی میز گذاشتم و همـین کـه خـم شـدم و تـا بـه فـرشـتـه جـان کمک کنم تا برخیزد، بهمـن آرام و زیر لب گفـت کـه خـودش بـه مـادرش کمک می کند. عـذرم را خواست و مـن هـم بیرون رفتم. در بالا صــدای موسیقی از اتاق دانش می آمد و در اتاق

برنـا هـم نیمه بـاز بـود وصدای صحبت کردن او به انگلیسی می آمد. کمی تند و عصبی. برنا را بیخیال شدم ولی به در اتاق دانش زدم. با تاخیر در را گشود.با دیدن من کمی اخم کرد. مثل اینکه مـن مسئول برخورد بهمن با او بودم. _ناهار حاضره. بدون حـرف بـه داخـل رفت و در را به هم کوبید. آهی کشیدم و پایین آمدم و بـرای خـودم غذا کشیدم و شروع کردم. هنوز مدتی نگذشته بود که برنا از پله ها پایین آمد و بـا دیدن میز غذا آمـد و سر مـیز نشست. صورتش گرفته و ناراحت بود ولی با اشـتـها شـروع بـه خـوردن کرد. بعـد هـم بلنـد بلنـد دانـش را صدا کرد. دانش هم از همان بالا فریاد زد که نمی خورد.

برنا با تعجب به بالای سرش و سقف نگاه کرد و بعد به من مثل اینکه مقصر غذا نخوردن دانـش هـم مـن بـودم و خبر نداشتم. مـن هـم شانه ام را بالا بردم. برنا هم با صدای بلند گفت: به جهنم! خنده ام گرفت، اما از ترسم لیوان آب را برداشتم و تظـاهر بـه اب خوردن کردم. تنهـا مـن و برنـا نـاهـار خــوردیم و بهمن و دانـش نیامدند. اما یک ساعت بعـد، زمـانی کـه مـن غـذا را جمـع کـرده بـودم و ظرفها را در ماشین گذاشـته بودم، دانـش بـه اشپزخانه آمـد و گشتی در اشپزخانه زد. متوجه شدم کـه گرسنه است. اما نخواست که جلوى من چیزی بخورد. وقتی که بیرون رفتم، برای خودش غذا کشید و دو لپی مشغول شد…

دانلود رمان تقاطع از بهاره حسنی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان یادداشت های یک گمشده از بهاره حسنی

دانلود رمان یادداشت های یک گمشده از بهاره حسنی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان یادداشت های یک گمشده از بهاره حسنی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان زندگی امیر و رخساره که با وجود اختلاف و دشمنی قدیمی خانواده هایشان به قصد ازدواج و شروع زندگی مشترک باهم فرار می کنند، از طرفی الا خواهر امیر و کاوه برادر ناتنی رخساره برای پیدا کردن سرنخی از آنها به هر دری می زنند، ولی هیچ ردی از آنها پیدا نمی کنند، در این میان یادداشت ها و پیام های مشکوکی از طرف امیر برای الا فرستاده می شود که همگی به بن بست ختم می شود و در انتها به نظر می آید که …

خلاصه رمان یادداشت های یک گمشده

با صدای یک زنگ بلند و ممتد از خواب پریدم. برای لحظه ایی صدای زنگ در خانه و زنگ موبایل و زنگ تلفن، و حتی محل اقامت ام را قاطی کردم. گیج و اشفته چرخی در تخت نااشنا زدم. زمان و مکان را فراموش کرده بودم. دوباره تلفن کنار تخت زنگ خورد. گوشی را برداشتم. _بله؟ سرفه ایی کردم تا صدایم را صاف کنم. در همان حال در نور کم مهتاب، ساعت مچی ام که کنار تخت گذاشته بودم را چک کردم. هیچ وقت با موبایل به تخت نمی رفتم. جای موبایل در خارج از اتاق خواب من بود. _اِلا…

چشمانم گشاد شد. در ساعت شش بامداد توقع تماس از جانب هر کسی را داشتم، جز از جانب انا. الان انا باید با ربدوشامبر ابریشمی بلند و شرابی رنگش مشغول راه انداختن رها برای رفتن به مهد باشد. سیگار اول صبح در دستش و با حوصله در اشپزخانه قدم بزند و صبحانه مهیا کند. این اِلا گفتن اشفته، اصلا برازنده انا نبود. _چی شده؟ _امیر گم شده… _هان؟! زیر گریه زد. اگر انا، ان هم در ان ساعت از صبح به گریه می افتاد، پس حتما موضوع وخیم تر از این حرف هاست. _با دوستاش تماس گرفتی؟

رضا و شاهین… و اون یکی اسمش چی بود؟ اون هیکلیه. همون که زیبایی اندام کار می کرد… حتی در ان زمان هم تظاهر کردم که اسم ثانی را فراموش کردم. با گریه گفت: _ثانی… _اره همون ثانی… بیشتر به گریه افتاد. بینی اش را مثل همیشه لوکس و فانتزی گرفت و گفت: _پاشو بیا، من دارم دیوانه میشم. این جا همه چی ریخته بهم لحاف را کنار زدم و از جا برخاستم. _چند روزه امیر نیومده خونه؟ _دو روز… سرش جیغ کشیدم _الان به من خبر میدی؟ بیشتر به گریه افتاد. _همه اش این نیست…

دانلود رمان یادداشت های یک گمشده از بهاره حسنی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان جان و شوکران از بهاره حسنی

دانلود رمان جان و شوکران از بهاره حسنی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان جان و شوکران از بهاره حسنی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

شوکران گیاهی است سمی، بیخ و ریشه آن سمی است. ولی در عین حال، برای تسکین دردهای سرطانی دارویی مفید است. هم درد و هم درمان، هم زخم و هم مرهم، هم نیش و هم نوش، هم مرگ و هم جان… و این چیزی است که گاهی ما آدم ها به آن دچار هستیم. زخم می زنیم، درد تولید می کنیم، می شکانیم و می کشیم… ولی در عین حال مرهم هستیم، هم دردیم، ترمیم می کنیم و جان می دهیم. حکایت غرییب است زندگی ما آدم ها، گاهی آن چنان در چیزی غرق می شویم که فقط لحظه را می بینیم… دیگر هیچ چیز برایمان اهمیت ندارد، فقط لحظه…

خلاصه رمان جان و شوکران

بوی تند گاز پرتقال در کلاس پیچید و متعاقب آن صدای یکی از پسرها بلند شد. _استاد بوی پرتقال میاد. یکی داره تک خوری می کنه. کلاس را خنده منفجر کرد. سلیمانی بی نوا هاج و واج خواندن شعر را قطع کرد. درحالیکه هنوز در حس و حال و هوای شعر گیر کرده بود با حالتی گیج به آن جمع خندان نگاه کرد. همین باعث شد که خنده ی بچه ها بیشتر شود. این بار حتی خود استاد هم خنده اش گرفته بود. در حالیکه دستش را جلوی دهانش گرفته بود با ته خودکارش روی میز ضربه می زد تا بچه ها را وادار به سکوت کند.

_بچه ها خواهش می کنم ساکت باشید. از چرت درآمده، کمی روی صندلی جابه جا شدم. این پسرک لوده، جاویدپور حق داشت. تمام کلاس را بوی پرتقال گرفته بود. آن چنان شدید بود مثل اینکه کنار دست من پوست گرفته شده بود. نگاهی به نیاز کردم. کیف بزرگش را روی صندلی گذاشته بود و پشت آن پرتقال را پوست گرفته بود. یکی از پرهایش هم در دهانش بود و همان طور مانده بود. نه می توانست بجود و قورت بدهد و نه آنکه آن را به بیرون تف کند. لبم را گزیدم.

نیاز قبلا هم از این کارها کرده بود. ولی نه سر کلاس این عزراییل که می توانم به جرات بگویم حتی رئیس دانشگاه هم از او حساب می برد. ماه قبل سر کلاس دکتر احمدی خیار خورده بود و بوی آن تمام کلاس را برداشته بود و قبل تر از آن هم تخمه شکسته بود. نمی دانم این چه بیماری بود که نیاز به آن مبتلا بود. اینکه سر کلاس خوراکی بخورد. خودش ادعا داشت که هیجان این کار ممنوعه طعم و لذت آن را ده برابر می کند. چشمانم را برایش گرد کردم. لبخند کجی زد و …

دانلود رمان جان و شوکران از بهاره حسنی pdf رایگان بدون سانسور

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
ابر برچسب ها
دانلود رمان های مژگان فخار دانلود رمان های بهاره حسنی دانلود رمان های نیلوفر قائمی فر دانلود رمان های مریم روح پرور دانلود رمان های رویا رستمی دانلود رمان های سرو روحی   دانلود رمان های مریم پیروند دانلود رمان های پگاه دانلود رمان من میترسم از فائزه گرمرودی pdf دانلود رمان های فائزه گرمرودی دانلود رمان ماهی از مریم روح پرور pdf دانلود رمان تعبیر یک کابوس از شادی داودی pdf دانلود رمان آسمان دیشب آسمان امشب از مهسا نجف زاده pdf دانلود رمان های سلما علیزاده دانلود رمان الماس جادویی از سلما علیزاده pdf دانلود رمان های مهشاد لسانی دانلود رمان گل فروشی خیابان مارسی از مهشاد لسانی pdf دانلود رمان تشریفات از سرو روحی   pdf دانلود رمان های عارفه کشیر دانلود رمان های شادی داودی دانلود رمان دریا پرست از فاطمه زایری pdf دانلود رمان ابهام از مژگان فخار pdf دانلود رمان های دوباره من و تو دانلود رمان اسطوره از پگاه pdf دانلود رمان ب از دوباره من و تو pdf
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بندر رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.